این یک مبحث منطقی و اصولی است که آیا قضایا و گزاره ای قرآنی [اعم از معارف و احکام] قضایای خارجیه هستند یا قضایای حقیقیه یعنی ناظر به افراد موجود هستند یا ناظر به همه عصرها و نسلها، توضیح این مطلب را در چند نکته می آوریم:
الف: قضایای خارجیه قضایایی هستند که ناظر به افراد موجود هستند و شامل غیر آنها نمی شود مثل این گزاره که:( همه افراد خانه مریض هستند) هر کس در پادگان بود مسموم شد اما قضایای حقیقه قضایایی هستند که حکم آنها شامل تمام افراد طبیعت آن شی می شود و مختص به موجود و معدوم و غائب نیست بلکه فراگیر و شامل است مثل این که می گوییم آتش سوزان است که طبیعت آتش سوزنده می باشد و به مصادیقی که در آینده هم می آیند صدق می کند.
ب: قوانین را که عقلاء عالم وضع می کنند به نحو قضیة حقیقیه است نه قضیه خارجیه چون قرار است که به این قوانین عمل شود و بیشتر این قوانین از مخاطبه خالی هستند ولی شامل حال غائبین و کسانی که بعداً می آیند خواهد شد.
ج: قوانین قرآنی هم برهمین اساس هستند با این خصوصیت که زمینه مشافهه در عصر و نسل های دیگر فراهم نیست در قوانین بشری واضع قانون می تواند در هر عصری مردم را مخاطب قرار دهد و یا دیگران مردم را از طرف واضع قانون مخاطب قرار دهند اما مردم این استعداد را ندارند که در عصرهای مختلف مخاطب خداوند واقع شوند با توجه به این خصوصیت با تأکید بیشتری قضایای قرآنی (احکام و چه غیر احکام) که متوجه عموم مردم است از نوع قضایای حقیقیه است و شامل همه افراد و همه زمانها می شود.
د: قرآن کریم خود را برای مردم یا زمان خاصی معرفی نکرده است بلکه می فرماید: (و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ، وحی شده است بر من این قرآن برای این که شما را انذار کرده بترسانم و هر که را این قرآن یا انذار بوی رسد)[1].
و هم چنین می فرماید:(و ما هو الا ذکر للعالمین) و هم چنین می فرماید(ان هو الا ذکر للعالمین)نیست قرآن مگر یادآوری برای همه جهانیان)[2].
و باز می فرماید:(إنها لاحدی الکبر نذیراً للبشر، به درستی این آیه یکی از بزرگترین آیات می باشد در حالی که ترساننده بشر است)[3].